جدول جو
جدول جو

معنی شفروه ای - جستجوی لغت در جدول جو

شفروه ای
(شَ فَرْ وَ)
شرف الدین شفروه یا شفروه ای. از شاعران اواخر قرن ششم هجری و از ستایشگران سلجوقیان بود. دیوان او حاوی 8000 بیت است. از آثار او رساله ای را یاد کرده اند که در مقابل ’اطباق الذهب’ زمخشری مشتمل بر پند و موعظه و شرح حالات اصناف خلایق نوشته است. (فرهنگ فارسی معین). از اشعار اوست:
ای جمالت راحت هر سوخته
در هوایت مرغ جان پرسوخته
رشک حسنت شاهدان خلد را
بر کنار حوض کوثر سوخته
آتش عشقت فتاده در جهان
رخت درویش و توانگر سوخته
آه سرپوشیدۀ هر نیمشب
آسمان را هفت چادر سوخته
عشق چون عود است و دل مجمر ولیک
عود آسوده ست و مجمر سوخته.
(از آتشکدۀ آذر چ علمی ص 182).
و رجوع به فرهنگ سخنوران (ماده شرف شفروۀ اصفهانی) و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شی وَ / وِ)
زن بدعمل. پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع. کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد (قماربازیا شهوتران یا الکلی یا تریاکی یا نانجیب در مورد زنان و نظایر آن) ، در این صورت گویند فلان کس شیوه ای (یا اهل شیوه) است. گاه به جای شیوه به این معنی لغت فرقه نیز استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه) ، شیوه گر. معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
آنکه شیره فروشد. (یادداشت مؤلف) ، آنکه شیرۀ تریاک استعمال کند کشیدن را. آنکه شیرۀ تریاک کشدبا حقۀ وافور. آنکه شیرۀ تریاک تدخین کند. (یادداشت مؤلف) ، منسوب به شیرۀ انگور. از شیرۀ انگور: مربای شیره ای، که آلوده به شیره شده است: دستم شیره ای است. (یادداشت مؤلف).
- دست شیره ای، دزد. (یادداشت مؤلف) : دستش شیره ای است، دوسنده است و به هرچه رسد، بردارد و برباید. (از امثال و حکم دهخدا). دزد است. (از یادداشت مؤلف).
، چسب دار. چسبنده. دوسنده
لغت نامه دهخدا